تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان انجمن ادبی مولانا سنگان و آدرس anjomanmolana.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
بیت ۲۰۱۲
قصه سوال کردن عایشه رضی الله عنها از مصطفی صلی الله علیه و سلم
مصطفی روزی به گورستان برفت
با جنازهٔ مردی از یاران برفت
روزی سید عالم برای تشییع جنازه صحابه ای به گورستان رفت
**********************************
خاک را در گور او اکنده کرد
زیر خاک ان دانه اش را زنده کرد
سید عالم علیه السلام خاک را در قبر او ریخت و در واقع او را دفن نمود و دانه حقیقت وجود او را برای رشد و زندگانی مجددا کاشت
*******************************
این درختانند همچون خاکیان
دستها بر کردهاند از خاکدان
درختان شبیه انسانها هستند که دستان خویش را بسوی اسمان بلند نموده اند
مسایل السلوک
مرحله کاشت و داشت و برداشت نمونه ایست از رستاخیز .
ادمی با اندکی تامل متوجه خواهد داشت این ایات بزرگ در دایره هستی چقدر ظریفانه ادمی را بسوی مرگ و بعثت و قیامت وی تذکر میدهند
*****************************
سوی خلقان صد اشارت میکنند
وانک گوشستش عبارت میکنند
درختان صدها پند و اشاره با زبانی گویا برای ادمی هستند
اما این حقیقت را کسی فهم خواهد نمود که گوش و هوش باطنی او بیدار باشد
*******************************************
با زبان سبز و با دست دراز
از ضمیر خاک میگویند راز
زبان سبز و دستان گشوده اشجار که در واقع بحالت نیاییش بسوی اسمان دراز گشته اند
از سیرت خاک اسراری را بیان میکنند و راز بزرگ ان زنده شدن بعد از مرگ و مشاهده نتیجه ان است
***************************
همچو بطان سر فرو برده بب
گشته طاووسان و بوده چون غراب
درختان در هنگام زمستان مانند بط سر خویش را در درون اب برده اند ولی در وقت بهار مانند طاوسان خیلی زیبا جلوه کنند ولی در خزان دوباره شبیه کلاغ سیاه و کدر شوند
*******************************
در زمستانشان اگر محبوس کرد
آن غرابان را خدا طاووس کرد
خدای بزرگ گر چه در زمستان انان را زندانی مینماید اما همان کلاغان مجددا در بهار به طاوس تبدیل گردند
**************************************
در زمستانشان اگر چه داد مرگ
زنده شان کرد از بهار و داد برگ
خداوند حکیم گر چه در وقت زمستان مرگ را غالب انان نماید اما در در وقت بهار زندگانی ای زیبا بخشد که شکوفه و برگ و میوه ماحصل ان است
********************************
منکران گویند خود هست این قدیم
این چرا بندیم بر رب کریم
اهل انکار گویند این از قوانین تکوینی است و از قدیم بوده است چرا باید به خدای بخشبنده و باکرامت منسوب شود
******************************
کوری ایشان .درون دوستان
حق برویانید باغ و بوستان
ولی به کوری چشم اهل انکار خدای مهربان در درون اهل معرفت چمنزاری زیبا از درک و فهم حقیقت خلق نموده است
*****************************
هر گلی کاندر درون بویا بود
آن گل از اسرار کل گویا بود
گلهای درونی ادم کامل عطر و بویی خوش از اسرار الهی را به مشام اهل دل میرساند
*******************************************
بوی ایشان.زغم انف منکران
گرد عالم می رود پرده دران
رایحه خوش اهل معرفت برای مالیدن دماغ اهل انکار بخاک در سراسر هستی پرده از رازها بر میدارند
************************************
منکران همچون جعل زان بوی گل
یا چو نازک مغز در بانگ دهل
اهل انکار درست مانند جعل ( سرگین خوار) از رایحه معنایی گلهای اسمانی گریزانند یا درست مانند کسی که بیماری عصبی دلرد و از صدای وحشتناک دهل پرهیز می نماید
********************************
خویشتن مشغول میسازند و غرق
چشم میدزدند ازین لمعان برق
دشمنان اولیا الله عامدا خودشان را به امورات دنیوی مشغول سازند تا نسبت به رازهای مردان الهی بی اعتنا باشند
لذا چشمان خویش را بسته نمایند تا انوار الهی را مشاهده ننمایند
***************************
چشم میدزدند و آنجا چشم نی
چشم آن باشد که بیند مامنی
انان تعمدا چشمان خویش را میبندند و در حقیقت چشم ندارند زیرا چشم واقعی ان دیده ای است که ملجا الهی را مشاهده نماید
****************************
چون ز گورستان پیمبر باز گشت
سوی صدیقه شد و همراز گشت
مولانا محددا به حکایت مراجعه مینماید
چون سیدعالم علیه السلام از قبرستان مراجعت نمودند و نزد عایشه صدیقه رفتند و با او اسرار را نجوا میکردند
*********************************
چشم صدیقه چو بر رویش فتاد
پیش امد دست بر وی می نهاد
تا که چشمان صدیقه بر جمال مبارک حضرت افتاد جلو امد و دستش را بر جسم نورانی ان سید کشید
***********************************
بر عمامه و روی او و موی او
بر گریبان و بر و بازوی او
عمامه و صورت و کیسوان و بر گردن و بر بازوان اسمانی ایشان را لمس نمود
**********************************
گفت پیغمبر چه میجویی شتاب؟
گفت.یاران امد امروز از سحاب
حضرت علیه السلام سوال نمودند با این سرعت چه میجویی؟
صدیقه گفت امروز باران بارید و هوا ابری بود
*******************************
جامه هایت می بجویم در طلب
تر نمی بینم ز باران.ای عجب
عایشه عرض گفت در لباسهای تان جستجو میکنم اما خیس نیست و این عجیب است
******************************
گفت چه بر سر فکندی از ازار
گفت کردم آن ردای تو خمار
مبارک علیه السلام از عایشه صدیقه سوال فرمودند چه لباسی را پوشیده بودی
عایشه صدیقه گفت ان ردای شما را
*******************************
گفت بهر آن نمود ای پاکجیب
چشم پاکت را خدا باران غیب
حضرت صل الله علیه و اله و صحبه و سلم فرمودند
تمام این مکاشفات و احساس باران از اثر ان پوشش است
زیرا البسه من دارای باران رحمت غیبی است و تو ان را حس نموده ای
***************************
نیست آن باران ازین ابر شما
هست ابری دیگر و دیگر سما
زیرا ان باران از نوع باران معمولی دنیایی نبود بلکه به جهت ان ردا معنایی باران ملکوتی را دیدی و ان از ابر و اسمان دیگر است
پایان بخش ۹۹
نظرات شما عزیزان:
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 180
بازدید ماه : 397
بازدید کل : 14188
تعداد مطالب : 125
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
